نام جایی است و در اشعار خداش از آن یاد شده است .
قشار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قشار. [ ] ( اِ ) قشور محلب و دبق است. ( فهرست مخزن الادویه ).
قشار. [ ق ُ ] ( اِخ ) نام جایی است ، و در اشعار خداش از آن یاد شده است. ( از منتهی الارب ) ( معجم البلدان ).
قشار. [ ق ُ ] ( اِخ ) نام جایی است ، و در اشعار خداش از آن یاد شده است. ( از منتهی الارب ) ( معجم البلدان ).
قشار. [ ] (اِ) قشور محلب و دبق است . (فهرست مخزن الادویه ).
قشار. [ ق ُ ] (اِخ ) نام جایی است ، و در اشعار خداش از آن یاد شده است . (از منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
گویش مازنی
/ghoshaar/ فشار دادن – فشار هول دادن
فشار دادن – فشار هول دادن
کلمات دیگر: