کلمه جو
صفحه اصلی

پادشاهی لهراسپ

دانشنامه عمومی

«پادشاهی لهراسپ» سیزدهمین داستانِ پادشاهان و چهارمین پادشاهی کیان در شاهنامهٔ فردوسی است که دورانِ صدوبیست سالهٔ پادشاهیِ لهراسپ را داستان می کند.
کیخسرو چون از کار افراسیاب و توران فارق گشته بود سال ها بر نیمی از آسیا فرمان راند تا به سن شصت سالگی رسید. دغدغهٔ کیخسرو یک چیز بود که آن را نمی توانست بین سران و نام داران افشا کند، به همین سبب می خواست از عالم غیب به او الهام گردد؛ که عاقبت به واسطهٔ سروش راه به او نشان داده شد. کیخسرو بعد از پنج هفته دعا و نیایش شبانه روزی، در کاخ را گشود و نام آوران از جمله زال، رستم، طوس، گودرز و دیگران در جلسه ای مهم گرد کیخسرو جمع شدند تا وصیت او را بشنوند. هر گوشه ای از کشور بزرگ ایران به نام سرداری ثبت و لاک ومهر شد تا اینکه نوبت ایران و تاج وتخت اش رسید که بسیار حساسیت برانگیز بود. آنگاه کیخسرو فردی نه چندان نام آور به نام لهراسپ را احضار در حضور جمع تاج وتخت ایران را به او تفویض نمود. این امر با اعتراض حضار مواجه شد. زال پیر سخنگو و نمایده جمع برخاست و چنین گفت:
در ظاهر، کیخسرو با ادله و براهین، همه را قانع نمود تا پادشاهی لهراسپ بر ایران (بلخ) را بپذیرند، اما زال که عادت داشت شاهان ایران با دست او تفویض گردند تلویحاً موضوع را پذیرفت. در ادامهٔ ماجرا در شاهنامه این زال و رستم است که دشمن شماره یک لهراسپ، گشتاسپ و اسفندیار هستند. فرجام کار ایران و زابل همان نبرد معروف میان رستم و اسفندیار است در نبرد این دو پهلوان عاقبت اسفندیار مقتول و رستم مجروح می شود.


کلمات دیگر: