کلمه جو
صفحه اصلی

سلوک کردن


مترادف سلوک کردن : رفتار کردن، سازگاری کردن، راه پیمودن، طی کردن مراحل عرفانی

فارسی به انگلیسی

behave, comport, deport, to behave

to behave


behave, comport, deport


فارسی به عربی

تصرف

مترادف و متضاد

behave (فعل)
رفتار کردن، حرکت کردن، درست رفتار کردن، سلوک کردن، ادب نگاهداشتن

رفتار کردن، سازگاری کردن


راه پیمودن


طی کردن (مراحل عرفانی)


۱. رفتار کردن، سازگاری کردن
۲. راه پیمودن
۳. طی کردن (مراحل عرفانی)


فرهنگ فارسی

سفر کردن . یا مدارا کردن

لغت نامه دهخدا

سلوک کردن. [ س ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سفر کردن. || مدارا کردن. || پیروی نمودن رسم و عادت کسی را. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح عرفان ) سلوک طی مدارج خاص را گویند که همواره سالک باید طی کرده تا بمقام وصل و فنا برسد که از جمله مدارج توبت ، مجاهدت ، خلوت ، عزلت ، ورع ، زهد، وصمت ، خوف و رجا، حزن ،جوع ، ترک شهوت ، خشوع و تواضع است. نیک روی کردن در امور. ( از فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی ص 225 ). ( اصطلاح تصوف ) طلب تقرب حق تعالی. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).

پیشنهاد کاربران

سلوک کردن: رفتن، طی کردن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۲۷ ) .


کلمات دیگر: