کلمه جو
صفحه اصلی

شیار کردن

فارسی به انگلیسی

to plough or furrow

فارسی به عربی

قائمة , محراث

مترادف و متضاد

list (فعل)
اماده کردن، کج کردن، فهرست کردن، در فهرست وارد کردن، در لیست ثبت کردن، شیار کردن

plough (فعل)
شخم زدن، شیار کردن، شخم کردن، باسختی جلو رفتن، برف روفتن

plow (فعل)
خیش زدن، خیش کشیدن، شخم زدن، شیار کردن، شخم کردن، باسختی جلو رفتن، برف روفتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تولید کردن شیار در زمین برای زراعت .

لغت نامه دهخدا

شیار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شکافتن زمین با گاوآهن. ( ناظم الاطباء ). شخم زدن. شدیار کردن. آهن گاو راندن. اباثة. حرث. بدرازا شکافتن. بدرازا رخنه افکندن. ( یادداشت مؤلف ). شکافتن زمین با گاوآهن برای پاشیدن تخم. و به شکاف در غیر زمین نیز اطلاق توان کرد :
صحرای سنگ روی و کُه سنگلاخ را
از سُم آهوان و گوزنان شیار کرد.
فرالاوی.
روستائی زمین چو کرد شیار
گشت عاجز که بود بس ناهار.
دقیقی.
ناخنْت زنخدان ترا کرد شیار
گوئی که همی زنخ بخاری بشخار.
عماره.
همه چو کوه بلندند روز جنگ و جدل
بلند کوه بدندانها کنند شیار.
فرخی.
چون زند بر مهره شیران دبوس شصت من
چون زند بر گردن گردان عمود گاوسار
این کند بر دوش گردان گردن گردان چو گرد
وآن کند بر پشت شیران مهره شیران شیار.
منوچهری.

پیشنهاد کاربران

شومیزیدن. [ دَ ] ( مص ) شیار و زراعت کردن زمین. ( انجمن آرا ) . شیار کردن و تخم ریختن. ( رشیدی ) . زراعت کردن. ( فرهنگ جهانگیری ) . شیار کردن و زراعت نمودن. ( برهان ) .


کلمات دیگر: