کلبی
فارسی به انگلیسی
canine
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
جعفر ابن محمد ابن علی ابن ابی الحسن الکلبی . از امرائ کلبیین
لغت نامه دهخدا
کلبی. [ ک َ با ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ کَلِب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). و رجوع به کلب شود.
کلبی. [ ک َ بی ی ] ( اِخ ) ابراهیم بن یحیی الکلبی الاشهبی الغزی ( 441 - 524 هَ. ق. ) شاعری است نیکوگفتار از مردم غزه فلسطین و در آنجا متولد شد و به سیر و سیاحت دور و درازی پرداخت و در خراسان درگذشت. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 27 )
کلبی. [ ک َ بی ی ] ( اِخ ) جعفربن محمدبن علی بن ابی الحسن الکلبی. از امراء کلبیین ( حکام جزیره صقلیة ). او نخست از ندمای العزیز بالله الفاطمی ( صاحب مصر ) بود آنگاه در سال 473هَ. ق. به ولایت صقلیه ( سیسیل ) رسید. مردی کریم و دوستدار علماء بود. حکومتش طولی نکشید و در سال 375 هَ. ق. در صقلیه درگذشت. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 187 ).
کلبی. [ ک َ بی ی ] ( اِخ ) حسن بن علی الکلبی. اولین امیر از امرای کلبیین در صقلیة ( سیسیل ). او نخست فرمانده سپاه منصورالفاطمی ( صاحب افریقیه )بود. آنگاه در سال 336 به ولایت جزیره صقلیه رسیدو شورش گروهی از مردم جزیره را بشدت منکوب و مردم را از خود بیمناک ساخت. در دوران او پادشاه روم تصمیم به استیلای خود در این جزیره گرفت و حسن آماده جنگ گردید و منصور او را به 7000 سوار و 3500 تن پیاده یاری داد و پس از جنگ لشکر روم منهزم گشت و ریو مسخر گردید و حسن در آنجا مسجدی ساخت و از آنجا بازگشت و تا وفات منصور به سال 341 هَ. ق. از این جزیره خارج نشد آنگاه معز بعد از منصور به قدرت رسید او کمی در صقلیه ماند و سپس امارت جزیره را به پسرش احمد داد و خود در مهدیه ( افریقیه ) اقامت گزید و تا زنده بود از خواص معز به شمار می آمد. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 232 ).
کلبی. [ ک َ بی ی ] ( اِخ ) دحیةبن خلیفةالکلبی خزرجی. حمداﷲ مستوفی آرد: جبرئیل ( ع ) بیشتر بصورت او پیش رسول آمدی و او تا زمان معاویه بزیست. عمرش زیاده از شصت سال بود و هم او بود که در سال ششم نامه رسول اکرم را به هرقل قیصر روم رسانید و هرقل در خفیه اسلام قبول کرد و از رومیان نهان داشت و نامه را نیکو جواب نبشت. و رجوع به تاریخ گزیده چ نوائی ص 149 و 225 شود.
کلبی . [ ک َ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ کَلِب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). و رجوع به کلب شود.
کلبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) ابراهیم بن یحیی الکلبی الاشهبی الغزی (441 - 524 هَ . ق .) شاعری است نیکوگفتار از مردم غزه ٔ فلسطین و در آنجا متولد شد و به سیر و سیاحت دور و درازی پرداخت و در خراسان درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 27)
کلبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) جعفربن محمدبن علی بن ابی الحسن الکلبی . از امراء کلبیین (حکام جزیره ٔ صقلیة). او نخست از ندمای العزیز بالله الفاطمی (صاحب مصر) بود آنگاه در سال 473هَ . ق . به ولایت صقلیه (سیسیل ) رسید. مردی کریم و دوستدار علماء بود. حکومتش طولی نکشید و در سال 375 هَ . ق . در صقلیه درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 187).
کلبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) حسن بن علی الکلبی . اولین امیر از امرای کلبیین در صقلیة (سیسیل ). او نخست فرمانده سپاه منصورالفاطمی (صاحب افریقیه )بود. آنگاه در سال 336 به ولایت جزیره ٔ صقلیه رسیدو شورش گروهی از مردم جزیره را بشدت منکوب و مردم را از خود بیمناک ساخت . در دوران او پادشاه روم تصمیم به استیلای خود در این جزیره گرفت و حسن آماده ٔ جنگ گردید و منصور او را به 7000 سوار و 3500 تن پیاده یاری داد و پس از جنگ لشکر روم منهزم گشت و ریو مسخر گردید و حسن در آنجا مسجدی ساخت و از آنجا بازگشت و تا وفات منصور به سال 341 هَ . ق . از این جزیره خارج نشد آنگاه معز بعد از منصور به قدرت رسید او کمی در صقلیه ماند و سپس امارت جزیره را به پسرش احمد داد و خود در مهدیه (افریقیه ) اقامت گزید و تا زنده بود از خواص معز به شمار می آمد. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 232).
کلبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) دحیةبن خلیفةالکلبی خزرجی . حمداﷲ مستوفی آرد: جبرئیل (ع ) بیشتر بصورت او پیش رسول آمدی و او تا زمان معاویه بزیست . عمرش زیاده از شصت سال بود و هم او بود که در سال ششم نامه ٔ رسول اکرم را به هرقل قیصر روم رسانید و هرقل در خفیه اسلام قبول کرد و از رومیان نهان داشت و نامه را نیکو جواب نبشت . و رجوع به تاریخ گزیده چ نوائی ص 149 و 225 شود.
کلبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) زیدبن الحارثه الکلبی مولی خدیجه رضی اﷲ عنها. رجوع به زیدبن حارثه در همین لغت نامه و تاریخ گزیده چ نوائی ص 211 شود.
کلبی . [ ک َ بی ی ] (اِخ ) محمدبن السائب بن بشر الکلبی ، مکنی به ابوالنصر. نسابه و عالم تفسیر و اخبار و ایام عرب بود او در کوفه متولد شد و در حدود سال 146 در همانجا درگذشت . او در وقعه ٔ جماجم با ابن الاشعث حضور داشت . او را تفسیری بر قرآن است و در حدیث ضعیف است . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 897). و رجوع به ابن الندیم و عیون الاخبار و تاریخ گزیده و عقدالفرید شود.
کلبی . [ ک َ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب به کلب و سگ . (ناظم الاطباء). || منسوب به قبیله ٔ کلب . (ناظم الاطباء). منسوب به قبیله ٔ قضاعة و هو کلب بن وبرة... (منتهی الارب ). چند قبیله به این انتساب معروف می باشند مانند کلب الیمین و غیره . (از انساب سمعانی ). و رجوع به کلب (حی سوم از قضاعة) شود.
دانشنامه اسلامی
...