کلمه جو
صفحه اصلی

نفس نفس زدن

فارسی به انگلیسی

pant, blow, heave, puff, to pant or gasp for breath

to pant or gasp for breath


blow, heave, pant, puff


فارسی به عربی

حث

مترادف و متضاد

pant (اسم)
ضربان، تپش، نفس نفس زدن

pant (فعل)
نفس نفس زدن، تند نفس کشیدن، دم کشیدن، ضربان داشتن

gasp (فعل)
بریده بریده نفس کشیدن، نفس نفس زدن، با دهان باز دم زدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تندتند نفس کشیدن براثر دویدن بار سنگینی برداشتن خشم و غضب و غیره : دیدم مشدی مثل مار بخودش می پیچید نفس نفس می زد یکهو پس افتاد .

پیشنهاد کاربران

Get out of breath

هن و هن

به لَه لَه افتادن ؛ چنانکه سگ تشنه. بضیق و خناق افتادن. تنگ نفس شدن.

هناسه


کلمات دیگر: