کلمه جو
صفحه اصلی

مجاب کردن


مترادف مجاب کردن : متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن رای، نظر، مغلوب کردن، وادار به تسلیم کردن

فارسی به انگلیسی

convince, persuade

فارسی به عربی

طمان

مترادف و متضاد

۱. متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن (رای، نظر)
۲. مغلوب کردن، وادار بهتسلیم کردن


assure (فعل)
اطمینان دادن، بیمه کردن، مجاب کردن، راضی کردن، خاطر جمع کردن

confute (فعل)
مجاب کردن، رد کردن

متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن (رای، نظر)


مغلوب کردن، وادار به‌تسلیم کردن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - پاسخ دادن . ۲ - مغلوب کردن کسی را در مناظره .

لغت نامه دهخدا

مجاب کردن. [ م ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مفحم کردن. در جدالی لفظی مخاطب را از دادن جواب عاجز ساختن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در مناظره کسی را مغلوب کردن.

پیشنهاد کاربران

متقاعد کردن، راضی کردن، قبولاندن فکر و عقیده و نظر، مغلوب کردن، وادار به تسلیم کردن


کلمات دیگر: