کلمه جو
صفحه اصلی

کم بنیه

فارسی به انگلیسی

poor, weakling, wreck


فارسی به عربی

ضعیف

مترادف و متضاد

weakling (اسم)
کم بنیه، بی بنیه

weak (صفت)
ضعیف، لاغر، ناتوان، سست، کمرو، عاجز، کم زور، بی حال، چیز ابکی، کم دوام، کم بنیه

weakly (صفت)
ضعیف، کم بنیه، سست عنصر، علیل المزاج


کلمات دیگر: