کلمه جو
صفحه اصلی

محسوب داشتن

فارسی به انگلیسی

rate, to carry to account

to carry to account


rate


فارسی به عربی

احسب

مترادف و متضاد

enumerate (فعل)
شمردن، برشمردن، یکایک شمردن، بشمار اوردن، محسوب داشتن

reckon (فعل)
شمردن، حساب پس دادن، فرض کردن، عقیده داشتن، خیال کردن، محسوب داشتن، روی چیزی حساب کردن، گمان کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) محسوب کردن .


کلمات دیگر: