نظم و ترتیب
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
وضوح
مترادف و متضاد
یونجه، حالت، حال، نظم و ترتیب
وضوح، روشنی، نظم و ترتیب، تمیزی
فرهنگ فارسی
آراستگی ٠ انتظام ٠ سامان٠ یا سخن منظوم
لغت نامه دهخدا
نظم و ترتیب. [ ن َ م ُ ت َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آراستگی. انتظام. سامان. || سخن منظوم :
بماند سالها این نظم و ترتیب
ز ما هر ذره خاک افتاده جائی.
بماند سالها این نظم و ترتیب
ز ما هر ذره خاک افتاده جائی.
سعدی.
پیشنهاد کاربران
سامان
کلمات دیگر: