شهریست در اسپانیا در ناحیه قدش.در آنجا اسپانیاییان و عرب مکرر با هم جنگیدند تا آلفونس عالم آنرا بسال ۱۲۶۴ م .تصرف کرد .
شریش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شریش. [ ش َ ] ( معرب ، اِ ) معرب یونانی سریس . کاسنی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کاسنی شود.
شریش. [ ش َ ] ( اِخ ) شهر بزرگی است در ناحیه شذونه که مرکز اینجاست و امروز شرنش خوانندش. ( از معجم البلدان ). نام شهری به اندلس ( اسپانیا ) . ( یادداشت مؤلف ). شهری است در اسپانیا در ناحیه قدش ، در آنجا اسپانیاییان و عرب مکرر با هم جنگیدند تا آلفونس عالم آن را به سال 1264 م. تصرف کرد. ( فرهنگ فارسی معین ).
شریش. [ ش َ ] ( اِخ ) شهر بزرگی است در ناحیه شذونه که مرکز اینجاست و امروز شرنش خوانندش. ( از معجم البلدان ). نام شهری به اندلس ( اسپانیا ) . ( یادداشت مؤلف ). شهری است در اسپانیا در ناحیه قدش ، در آنجا اسپانیاییان و عرب مکرر با هم جنگیدند تا آلفونس عالم آن را به سال 1264 م. تصرف کرد. ( فرهنگ فارسی معین ).
شریش . [ ش َ ] (اِخ ) شهر بزرگی است در ناحیه ٔ شذونه که مرکز اینجاست و امروز شرنش خوانندش . (از معجم البلدان ). نام شهری به اندلس (اسپانیا) . (یادداشت مؤلف ). شهری است در اسپانیا در ناحیه ٔ قدش ، در آنجا اسپانیاییان و عرب مکرر با هم جنگیدند تا آلفونس عالم آن را به سال 1264 م . تصرف کرد. (فرهنگ فارسی معین ).
شریش . [ ش َ ] (معرب ، اِ) معرب یونانی سریس . کاسنی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کاسنی شود.
پیشنهاد کاربران
به نظر من معنایش هم کنارش بنویسید.
کلمات دیگر: