جایی است که نامش در شعر هذیل آمده است .
فرنه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فرنه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) به معنی لعنت و نفرین باشد. ( برهان ). مصحف «فریه ». ( حاشیه ٔبرهان چ معین از سراج اللغات ). رجوع به فریه شود.
فرنه. [ ] ( اِخ ) جایی است که نامش در شعر هذیل آمده است. ( از معجم البلدان ).
فرنه. [ ] ( اِخ ) جایی است که نامش در شعر هذیل آمده است. ( از معجم البلدان ).
فرنه . [ ] (اِخ ) جایی است که نامش در شعر هذیل آمده است . (از معجم البلدان ).
فرنه . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (اِ) به معنی لعنت و نفرین باشد. (برهان ). مصحف «فریه ». (حاشیه ٔبرهان چ معین از سراج اللغات ). رجوع به فریه شود.
دانشنامه عمومی
عمد، نیت
پیشنهاد کاربران
واژه فرنه . . . . پر روشن است که از***فر ***در چم شکوه و بزرگی زیاد . . . . است و نَ یا نه . . . . انرا دچار نداری ( منفی ) ساخته است. . . . . پس میشود فر و شکوه و بزرگی از تو دور باد. پس در چم نفیر و نفرین است انهم از بزرگترین نفرین ها . . . . . چرا که فر ***بزرگترین و عالی ترین شکوه و بزرگی و خوبی است.
کلمات دیگر: