دوشیدگی شتر در میانه روز دوشیدن شتر در میانه روز
علاله
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( علالة ) علالة. [ ع ُ ل َ ] ( ع مص ) دوشیدگی شتر در میانه روز. ( منتهی الارب ). دوشیدن شتر در میانه روز. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || نیزه زدن در پی هم :
و لولا علالة أرماحنا
لظلت نساؤهُم ُ تحلب.
و لولا علالة أرماحنا
لظلت نساؤهُم ُ تحلب.
( از ذیل اقرب الموارد ).
|| پیاپی دویدن. ( ذیل اقرب الموارد ). || ( اِ ) آنچه به وی بهانه کنند وعذر آرند: ما هی الا علالة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || شتر که بعدِ دوشیدن فیقه نخستین دوشند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بقیه شیر در پستان. ( منتهی الارب ). || باقی هرچیزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بقیه قوت پیر. ( منتهی الارب ) ( لسان العرب ). || شخص تحصیل کرده. || معلم مدرسه. ( ناظم الاطباء ).علالة. [ ع ُ ل َ ] (ع مص ) دوشیدگی شتر در میانه ٔ روز. (منتهی الارب ). دوشیدن شتر در میانه ٔ روز. (آنندراج ) (اقرب الموارد). || نیزه زدن در پی هم :
و لولا علالة أرماحنا
لظلت نساؤهُم ُ تحلب .
|| پیاپی دویدن . (ذیل اقرب الموارد). || (اِ) آنچه به وی بهانه کنند وعذر آرند: ما هی الا علالة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتر که بعدِ دوشیدن فیقه ٔ نخستین دوشند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بقیه ٔ شیر در پستان . (منتهی الارب ). || باقی هرچیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بقیه ٔ قوت پیر. (منتهی الارب ) (لسان العرب ). || شخص تحصیل کرده . || معلم مدرسه . (ناظم الاطباء).
و لولا علالة أرماحنا
لظلت نساؤهُم ُ تحلب .
(از ذیل اقرب الموارد).
|| پیاپی دویدن . (ذیل اقرب الموارد). || (اِ) آنچه به وی بهانه کنند وعذر آرند: ما هی الا علالة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتر که بعدِ دوشیدن فیقه ٔ نخستین دوشند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بقیه ٔ شیر در پستان . (منتهی الارب ). || باقی هرچیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بقیه ٔ قوت پیر. (منتهی الارب ) (لسان العرب ). || شخص تحصیل کرده . || معلم مدرسه . (ناظم الاطباء).
پیشنهاد کاربران
فریاد
کلمات دیگر: