کلمه جو
صفحه اصلی

ترزیه

لغت نامه دهخدا

( ترزیة ) ترزیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) رجوع به ترزئة شود.

ترزیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) رجوع به ترزئة شود.


( ترزئة ) ترزئة. [ ت َ زِ ءَ ] ( ع مص ) بسی زیان کردن. ( مصادر زوزنی ). مصدر رزء از باب تفعیل است ولی در فرهنگهای معتبر عربی دیده نشد، جز این که المرزَّؤون ( اسم مفعول از ترزئة ) بمعنی «کریمان یا مردمی که برگزیدگانشان مرده باشند» آمده است.

ترزئة. [ ت َ زِ ءَ ] (ع مص ) بسی زیان کردن . (مصادر زوزنی ). مصدر رزء از باب تفعیل است ولی در فرهنگهای معتبر عربی دیده نشد، جز این که المرزَّؤون (اسم مفعول از ترزئة) بمعنی «کریمان یا مردمی که برگزیدگانشان مرده باشند» آمده است .


گویش مازنی

/tarziye/ تعزیه

تعزیه



کلمات دیگر: