کلمه جو
صفحه اصلی

خروک

فرهنگ فارسی

سرگین گردانگ را گویند که خنفساست و آنرا بشیرازی خروک تس کس گویند .

لغت نامه دهخدا

خروک. [ خ َ ] ( اِ ) گیاهی باشد که زنان جهت زیاد شدن شیر خورند. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جهانگیری ).

خروک. [ خ ُرْ وَ ] ( اِ ) سرگین گردانک را گویند که خنفساست و آنرا بشیرازی خروک تس کس گویند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

خروک . [ خ َ ] (اِ) گیاهی باشد که زنان جهت زیاد شدن شیر خورند. (برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ).


خروک . [ خ ُرْ وَ ] (اِ) سرگین گردانک را گویند که خنفساست و آنرا بشیرازی خروک تس کس گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).


دانشنامه عمومی

خروک، روستایی از توابع بخش شنبه و طسوج شهرستان دشتی در استان بوشهر ایران است.
این روستا در دهستان شنبه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

گویش مازنی

/Kherook/ آفتاب گیر & خر کوچک اندام - به جناق سینه ی پرندگان نیز گویند

آفتاب گیر


۱خر کوچک اندام ۲به جناق سینه ی پرندگان نیز گویند



کلمات دیگر: