باز داشتن ستور را در منزل بر علف . باز داشتن ستور را در خانه جهت علف . باز داشتن ستور از علف و نفرستادن آن به چراگاه .
ترجین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ترجین . [ ت َ ] (اِ) گالی . رجوع به گالی شود.
ترجین. [ ت َ ] ( اِ ) گالی. رجوع به گالی شود.
ترجین. [ ت َ ] ( ع مص ) بازداشتن ستور را در منزل بر علف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). بازداشتن ستور را در خانه جهت علف. ( ناظم الاطباء ). بازداشتن ستور از علف و نفرستادن آن به چراگاه. ( از شرح قاموس ترکی ). بازداشتن چهارپا را از علف. ( متن اللغة ).
ترجین. [ ت َ ] ( ع مص ) بازداشتن ستور را در منزل بر علف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). بازداشتن ستور را در خانه جهت علف. ( ناظم الاطباء ). بازداشتن ستور از علف و نفرستادن آن به چراگاه. ( از شرح قاموس ترکی ). بازداشتن چهارپا را از علف. ( متن اللغة ).
ترجین . [ ت َ ] (ع مص ) بازداشتن ستور را در منزل بر علف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). بازداشتن ستور را در خانه جهت علف . (ناظم الاطباء). بازداشتن ستور از علف و نفرستادن آن به چراگاه . (از شرح قاموس ترکی ). بازداشتن چهارپا را از علف . (متن اللغة).
گویش مازنی
/terjin/ نی میان پر که در حصیربافی از آن استفاده می شود
نی میان پر که در حصیربافی از آن استفاده می شود
کلمات دیگر: