کلمه جو
صفحه اصلی

تزییه

لغت نامه دهخدا

تزییة.[ ت َزْ ی ِ ی َ ] (ع مص ) چیزی را زی ّ کسی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پوشش دادن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد). || و یقال : هذه زای فزیها؛ ای اقرأها بالزای . (المنجد).


گویش مازنی

/taziye/ تعزیت، تعزیه، سوگواری، عزداری تعزیت و برپا داری عزای حسین بن علی(ع) و روضه خوانی و شبیه(ناظم الاطبا)شبیه و هر نمایش منظومی که توسط عده ای از اهل فن و با موسیقی اجرا گردیده، بعضی مصائب کربالا را نشان دهدتعزیه در ادبیات به هر نوع سوگواری اطلاق می شوددر حال حاضر این واژه بیشتر به مفهوم نمایش های موزیکال مذهبی است که در اوصاف وقایع کربلا و شرح زندگی انبیا و اولیا ائمه ی معصوم و برخی نام داران به اجرا در می آید

تعزیت،تعزیه،سوگواری،عزداری تعزیت و برپا داری عزای حسین ...



کلمات دیگر: