همه اخذت الشئ بجلمه ای باجمعه
جلمه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( جلمة ) جلمة. [ ج َ ل َ م َ ] ( ع اِ ) گوسفند مسلوخ بلا حشو و قوائم. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || همه. ( منتهی الارب ). جمیع چیزی. ( از اقرب الموارد ).
جلمة. [ ج َ / ج ُم َ ] ( ع اِ ) همه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): اخذت الشی بجلْمَتِه ؛ ای باجمعه. ( اقرب الموارد ).
جلمة. [ ج َ / ج ُم َ ] ( ع اِ ) همه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): اخذت الشی بجلْمَتِه ؛ ای باجمعه. ( اقرب الموارد ).
جلمة. [ ج َ / ج ُم َ ] (ع اِ) همه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ): اخذت الشی ٔ بجلْمَتِه ؛ ای باجمعه . (اقرب الموارد).
جلمة. [ ج َ ل َ م َ ] (ع اِ) گوسفند مسلوخ بلا حشو و قوائم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || همه . (منتهی الارب ). جمیع چیزی . (از اقرب الموارد).
دانشنامه عمومی
مختصات: ۳۶°۵۱′۲۷″ شمالی ۵۰°۴۱′۵۰″ شرقی / ۳۶٫۸۵۷۵۰°شمالی ۵۰٫۶۹۷۲۲°شرقی / 36.85750; 50.69722
جلمه، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان رامسر در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان چهل شهید قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۹ نفر (۸خانوار) بوده است.
جلمه، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان رامسر در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان چهل شهید قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۹ نفر (۸خانوار) بوده است.
wiki: جلمه
گویش مازنی
/jalme/ گوسفندی به رنگ سفید و حنایی
گوسفندی به رنگ سفید و حنایی
کلمات دیگر: