کلمه جو
صفحه اصلی

برپاشیدن

لغت نامه دهخدا

برپاشیدن. [ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) پاشیدن :
گر سرکه چکاندت کسی بر ریش
برپاش تو بر جراحتش پلپل.
ناصرخسرو.
رجوع به پاشیدن شود.


کلمات دیگر: