آرزومندی خواهان چیزی بودن
تشنه کامی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تشنه کامی. [ ت ِ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) آرزومندی. خواهان چیزی بودن :
دگر از تشنه کامی های مشتاقان چه می پرسی
به رنگ لاله تنها جام می نوشد نبیذ اینجا.
دگر از تشنه کامی های مشتاقان چه می پرسی
به رنگ لاله تنها جام می نوشد نبیذ اینجا.
ناصرعلی ( از آنندراج ).
رجوع به تشنه کام شود.کلمات دیگر: