( پیه آوردن ) ( مصدر ) ۱- پیه گرفتن در آمدن پیه گرد عضوی ۲ ٠- نابینا شدن : بعد عمری کامشب آن مه محفل آرای منست پیه اگر چشم رقیب آرد چراغم روشنست ٠
پیه اوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( پیه آوردن ) پیه آوردن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) پیه گرفتن. پیه رستن بر. درآمدن پیه گرد عضوی. پیه ناک شدن عضو حیوان یا آدمی. || نابینا شدن :
بعد عمری کامشب آن مه محفل آرای من است
پیه اگر چشم رقیب آرد چراغم روشن است.
بعد عمری کامشب آن مه محفل آرای من است
پیه اگر چشم رقیب آرد چراغم روشن است.
تأثیر ( از آنندراج ).
و نیز رجوع به مجموعه مترادفات ص 354 شود.کلمات دیگر: