insolation
تشمس
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
افتاب خوردن , باگرماي ملا يم گرم کردن , حمام افتاب گرفتن
لغت نامه دهخدا
تشمس. [ ت َش َم ْ م ُ ] ( ع مص ) در آفتاب ایستادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در آفتاب نشستن و ایستادن. ( از اقرب الموارد ). || بخل ورزیدن بر کسی. ( از اقرب الموارد ).
تشمس. [ ت ُ ش ُم ْ م َ ] ( اِخ ) شهری است قدیمی در مغرب و باره کهنی در آنجا باقی است... ( از معجم البلدان ). صاحب الحلل السندسیه میم را مکسور ضبط کرده و نویسد: شهر بزرگی بود. باره ای از سنگ دارد که بر نهر سفدر مشرف است و بین آن تا دریا قریب یک میل فاصله است. این شهر قراء آبادی دارد که بربرها در آن زندگی می کنند، بر اثر فتنه ها و جنگ های متوالی ویران گردید. ( از حلل السندسیه ج 1 ص 45 ).
تشمس. [ ت ُ ش ُم ْ م َ ] ( اِخ ) شهری است قدیمی در مغرب و باره کهنی در آنجا باقی است... ( از معجم البلدان ). صاحب الحلل السندسیه میم را مکسور ضبط کرده و نویسد: شهر بزرگی بود. باره ای از سنگ دارد که بر نهر سفدر مشرف است و بین آن تا دریا قریب یک میل فاصله است. این شهر قراء آبادی دارد که بربرها در آن زندگی می کنند، بر اثر فتنه ها و جنگ های متوالی ویران گردید. ( از حلل السندسیه ج 1 ص 45 ).
تشمس . [ ت َش َم ْ م ُ ] (ع مص ) در آفتاب ایستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در آفتاب نشستن و ایستادن . (از اقرب الموارد). || بخل ورزیدن بر کسی . (از اقرب الموارد).
تشمس . [ ت ُ ش ُم ْ م َ ] (اِخ ) شهری است قدیمی در مغرب و باره ٔ کهنی در آنجا باقی است ... (از معجم البلدان ). صاحب الحلل السندسیه میم را مکسور ضبط کرده و نویسد: شهر بزرگی بود. باره ای از سنگ دارد که بر نهر سفدر مشرف است و بین آن تا دریا قریب یک میل فاصله است . این شهر قراء آبادی دارد که بربرها در آن زندگی می کنند، بر اثر فتنه ها و جنگ های متوالی ویران گردید. (از حلل السندسیه ج 1 ص 45).
کلمات دیگر: