( تشنه آب زا ) بمعنی مستسقی است که هر چه آب خورد رفع تشنگی او نشود و زرداب در شکمش افزاید و این لغت در فرهنگ و لغت ها نبود .
تشنه ٔ اب زا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( تشنه آب زا ) تشنه آب زا. [ ت ِ ن َ / ن ِ ی ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی مستسقی است که هرچه آب خورد رفع تشنگی او نشود و زرداب در شکمش افزاید و این لغت در فرهنگ و لغت ها نبود. از این شعر عنصری بدست آمد. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) :
چو تشنه آب زا از بیم و از رنج
هلاک خویش را گشته خریدار.
چو تشنه آب زا از بیم و از رنج
هلاک خویش را گشته خریدار.
عنصری ( از انجمن آرا ).
کلمات دیگر: