تراکمه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تراکمه. [ ت َ ک ِ م ِ ] ( اِخ ) یکی از دهستان های 9گانه بخش کنگان ، در شهرستان بوشهر است که از جنوب به دهستان حومه گاوبندی و از شمال به دهستان علامرودشت و از خاوربه دهستان بیرم و از باختر به دهستان آل حرم و ثلاث محدود است. این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع و هوای آن گرم است. آب آن از چشمه و قنات است و محصول آن عبارتست از غلات ، خرما، تنباکو و پیاز. شغل اهالی زراعت است و از 48 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 7200 تن سکنه دارد. قراء مهم آن عبارتند از: لامرد، که مرکز دهستان است ، زنگنه ، تل خندق ، تراکمه بالا و تراکمه پائین. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
تراکمه . [ ت َ ک ِ م َ / م ِ ] (از ع ، ص ، اِ) ج ِ ترکمان . (ناظم الاطباء). طایفه ای از ترکان که در حدود مرزهای شمال شرقی ایران سکونت دارند. رجوع به ترکمان شود.
تراکمه . [ ت َ ک ِ م ِ ] (اِخ ) یکی از دهستان های 9گانه ٔ بخش کنگان ، در شهرستان بوشهر است که از جنوب به دهستان حومه ٔ گاوبندی و از شمال به دهستان علامرودشت و از خاوربه دهستان بیرم و از باختر به دهستان آل حرم و ثلاث محدود است . این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع و هوای آن گرم است . آب آن از چشمه و قنات است و محصول آن عبارتست از غلات ، خرما، تنباکو و پیاز. شغل اهالی زراعت است و از 48 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 7200 تن سکنه دارد. قراء مهم آن عبارتند از: لامرد، که مرکز دهستان است ، زنگنه ، تل خندق ، تراکمه ٔ بالا و تراکمه ٔ پائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
دانشنامه عمومی
آرایشگر طایفۀ کولی ها را می گویند.
ترکمان ها.
پیشنهاد کاربران
جنوبی ترین شهر استان فارس و
قدیمیها بیشتر بانام تراکمه میشناسنش