( جنت آباد ) جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] ( اِخ ) نام یکی از مزارع معروف
قم است. محصول عمده این مزرعه نعناع است. ( مرآت البلدان ج 4 ص 369 ). دهی است جزء
دهستان قنوات
بخش حومه قم در 12هزارگزی جنوب خاوری قم و متصل به راه آهن قم - کاشان و در 3هزارگزی راه شوسه. این ده در جلگه واقع و دارای هوایی معتدل است. سکنه آن 600 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد و از لنجرود میتوان ماشین برد. ساکنین از طایفه ایل خراسانی هستند و در تابستان برای تعلیف احشام به ارتفاعات فردو میروند ومراجعت مینمایند. ( از فرهنگ جغرافیایی
ایران ج 1 ).
جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان حومه
بخش مرکزی شهرستان قزوین ، در 12هزارگزی جنوب باختری قزوین و 2هزارگزی راه عمومی و در جلگه واقع و دارای هوایی معتدل است. سکنه آن 217 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، تاکستان ، بادام ، جالیز و شغل اهالی زراعت و گلیم و جاجیم و جوراب بافی است. ماشین نیزبه این ده میرود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان زهرای بخش بوئین شهرستان قزوین ،واقع در 12هزارگزی شمال باختری بوئین و 5هزارگزی راه کاروانرو قزوین - بوئین. این ده ، ده کوچکی است. سکنه آن 38 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دیههای فزلکچلوی زنجان. ( مرآت البلدان ج 4 ص 269 ).
جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] ( اِخ ) از مزارع قوام آباد
کرمان است. ( مرآت البلدان ج 4 ص 269 ).
جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] ( اِخ ) یکی از مزارع سبزوار است. اشجار میوه دارد. آبش از قنات. سکنه قرای دیگر آنرا زراعت میکنند. ( مرآت البلدان ج 4 ص 269 ).
جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان آباده واقع در سه هزارگزی شمال آباده ، کنار شوسه شیراز به آباده. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 240 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، انگور و بادام و شغل اهالی زراعت و گیوه بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
جنت آباد. [ ج َن ْ ن َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان چنار بخش مرکزی شهرستان آباده واقعدر 12هزارگزی خاور آباده ، کنار شوسه اقلید به آباده. سکنه آن 8 تن. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).