.
چیزی نمانده
از تنِ پاره پاره شده اش
و آغوشِ لزج اش در ترحم باد
این پرنده اگر اصیل باشد رد بال هایش در باد نمی میرد.
از اعتبارِ لبان متورم
در هی هیِ نیمه جان�
کسی پالتوی پَر تعارف کرد؟
زمان سردش است!
در پستوی هق هق
صدای�ابری را می شنوی
بی سر
� مچاله بر "علفِ دیمی"
آب از تن می گذرد
و پرنده ای که� آه می کشد، منم!
"م ب آهو"