کلمه جو
صفحه اصلی

کش کش کردن

فرهنگ فارسی

سگی را با گفتن کش کش بر سگی یا کسی بر آغالیدن .یا راندن مرغ خانگی یا مرغان دیگر با گفتن کش کش

لغت نامه دهخدا

کش کش کردن. [ ک ِ ک ِ/ ک ُ ک ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سگی را با گفتن کش کش بر سگی یا کسی برآغالیدن. ( یادداشت مؤلف ). مُحارَشَة. مُهارَشَة. تَحریش. || برآغالیدن بطور مطلق. ( یادداشت مؤلف ). || راندن مرغ خانگی یا مرغان دیگر با گفتن کش کش . رجوع به کش کش شود.

پیشنهاد کاربران

( اسم صوت ) برای راندن مرغ، کیش کیش ( لهجه تهرانی ) .
برای راندن و هدایت مرغ و خروس ها به مرغدونی یا خونه اون ها با تاریک شدن کم کم هوا در انتهای روز و نزدیک شب، آهسته و شمرده گفته می شود: [کش، کش، جا، جا] یا[کیش، کیش، جا، جا]


کلمات دیگر: