کلمه جو
صفحه اصلی

مکیده

فارسی به انگلیسی

vacuum-packed

sucked, vacuum-packed


عربی به فارسی

دسيسه , تدبير , طرح


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) حیله کردن دستان ساختن . ۲ - ( اسم ) حیله گری چاره گری : [ شیر را آزمودم و اندازه زور و قوت او معلوم کرد و رای و مکیدت او بدانست و در هر یک خللی تمام و ضعفی شایع دیدم . ] ( کلیله . مصحح مینوی .۸۹ ) جمع : مکاید
مکر کردن . یا خبث . جمع : مکاید

مکیده شده، مک زده شده


1. ویژگی آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی درون‌سو 2. آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی درون‌سو


لغت نامه دهخدا

مکیده. [ م َ دَ / دِ ] ( ن مف ) خنیده و مک زده. ( ناظم الاطباء ). آنچه میان دو لب و زبان و کام فشرده و شیره یا مایع آن را فروداده باشند. مزیده. چوشیده. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : دامن سخن به ثفل خاییده و مکیده ایشان بازنیفتاده. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 296 ). و رجوع به مکیدن شود.

مکیده. [ م َ دَ ] ( ع اِمص ، اِ ) مکر و خدعه. ( ناظم الاطباء ). مکیدة. و رجوع به مکیدة و مکیدت شود.

مکیده . [ م َ دَ ] (ع اِمص ، اِ) مکر و خدعه . (ناظم الاطباء). مکیدة. و رجوع به مکیدة و مکیدت شود.


مکیده . [ م َ دَ / دِ ] (ن مف ) خنیده و مک زده . (ناظم الاطباء). آنچه میان دو لب و زبان و کام فشرده و شیره یا مایع آن را فروداده باشند. مزیده . چوشیده . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دامن سخن به ثفل خاییده و مکیده ٔ ایشان بازنیفتاده . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 296). و رجوع به مکیدن شود.


مکیدة. [ م َ دَ ] (ع مص ) مکر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بد سگالیدن . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ، اِ) سگالش بد. (دهار) بداندیشی . (آنندراج ). خدعه و مکر. (از اقرب الموارد). و رجوع به مکیدت شود. || خبث . ج ، مکاید. (از اقرب الموارد).


فرهنگستان زبان و ادب

{implosive} [زبان شناسی] 1. ویژگی آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی درون سو 2. آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی درون سو

واژه نامه بختیاریکا

تَه تُهنیدِه

پیشنهاد کاربران

خوردن
بلع کردن
کشیدن

کشیدن خوردن

مکیده
خوردن
کشیدن


کلمات دیگر: