مترادف سلاخ : پوست کن، قصاب، جلاد، قاتل
برابر پارسی : پوست کن
slaughterer, flayer
butcher, slaughterer
پوستکن، قصاب
جلاد، قاتل
۱. پوستکن، قصاب
۲. جلاد، قاتل
سلاخ . [ س َل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان کسایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، دارای 373 تن سکنه است . محصول آن میوه جات و انگور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
سیفی (از آنندراج ).