کلمه جو
صفحه اصلی

مدیر کل


برابر پارسی : فرسالار، فرمهان، سرمهان

فارسی به انگلیسی

director general

فرهنگ فارسی

کسی که امور چند اداره وزارت خانه به عهده اوست

لغت نامه دهخدا

مدیر کل. [ م ُ ک ُ / م ُ رِ ک ُل ل ] ( اِ مرکب ) کسی که امور چند اداره وزارت خانه را به عهده دارد، مقام وی پائین تر از معاون وزارتخانه و بالاتر از رئیس است. ( فرهنگ فارسی معین ).

دانشنامه عمومی

مدیر کل (انگلیسی: General manager) به مدیر اجرایی اطلاق می گردد، که مسئولیت اصلی آن، مدیریت مستقیم بر منابع درآمد و هزینه های شرکت می باشد، که عناصر مربوط به این دو عامل، در فهرستی تحت عنوان صورت سود و زیان، درج می شوند. مدیر کل معمولاً وظیفه نظارت بر کلیه زیرمجموعه های دو بخش بازاریابی و فروش را برعهده دارد و بطور روزانه عملیات حوزه کسب وکار شرکت را مدیریت می کند و دستورهای لازم را به کارکنان بخش کسب وکار، انتقال می دهد.
مدیر عامل اجرایی
مدیر ارشد مالی
مدیر عملیات
معاون رئیس
در اغلب شرکت ها، مدیر کل مسئولیت برنامه ریزی راهبردی شرکت را نیز برعهده دارد. از دیگر وظایف یک مدیر کل می توان به: تفویض اختیارها، هماهنگی و سازماندهی نیروی انسانی، همچنین تصمیم گیری برای رسیدن به نتایج مطلوب، با هدف کسب سود برای سازمان، اشاره نمود. در بعضی از شرکت ها، بسته به نوع فعالیت شرکت، گاهی مدیر ارشد مالی یا مدیر عملیات، به عنوان مدیر کل شرکت فعالیت می کنند. در بسیاری از شرکت های بزرگ، مدیر کل شرکت، معاون مدیر عامل نیز محسوب می شود.

پیشنهاد کاربران

در پارسی " سرراینیتار ، سر راستار " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
سر رایشور

اداره کننده ی اولیه


کلمات دیگر: