مترادف مخدرات : پرده نشینیان، مستوران، نسوان، بانوان، مخدره ها
مخدرات
مترادف مخدرات : پرده نشینیان، مستوران، نسوان، بانوان، مخدره ها
مترادف و متضاد
پردهنشینیان، مستوران، نسوان، بانوان، مخدرهها
فرهنگ فارسی
جمع مخدره به معنی زن پرده نشین، داروهائی که باعث سستی و بی حسی شود
( اسم ) جمع مخدره ( مخدر ) .
ادویه که بیخوابی و سستی اندام آرد
( اسم ) جمع مخدره ( مخدر ) .
ادویه که بیخوابی و سستی اندام آرد
فرهنگ معین
(مُ خَ دَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) جِ مخدره .
لغت نامه دهخدا
مخدرات. [م ُ خ َدْ دَ ] ( ع ص ، اِ ) زنان پرده نشین. مأخوذ از خدر بالکسر که به معنی پرده است. ( غیاث ) ( آنندراج ). خانم های باحجاب و پرده نشین و پاکدامن و با شرم و حیا. ( ناظم الاطباء ) : در عهد ایلک خان عقیله ای از مخدرات اولاد او از بهر امیر جلیل ابوسعید مسعود نامزد کرده بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 395 ).
مخدرات. [ م ُ خ َدْ دِ ] ( ع ص ، اِ ) ادویه که بیخوابی و سستی اندام آرد. ( غیاث ) ( آنندراج ). چیزهائی که اعضای آدمی را بی حرکت و سست میکند. ( ناظم الاطباء ).
مخدرات. [ م ُ خ َدْ دِ ] ( ع ص ، اِ ) ادویه که بیخوابی و سستی اندام آرد. ( غیاث ) ( آنندراج ). چیزهائی که اعضای آدمی را بی حرکت و سست میکند. ( ناظم الاطباء ).
مخدرات . [ م ُ خ َدْ دِ ] (ع ص ، اِ) ادویه که بیخوابی و سستی اندام آرد. (غیاث ) (آنندراج ). چیزهائی که اعضای آدمی را بی حرکت و سست میکند. (ناظم الاطباء).
مخدرات . [م ُ خ َدْ دَ ] (ع ص ، اِ) زنان پرده نشین . مأخوذ از خدر بالکسر که به معنی پرده است . (غیاث ) (آنندراج ). خانم های باحجاب و پرده نشین و پاکدامن و با شرم و حیا. (ناظم الاطباء) : در عهد ایلک خان عقیله ای از مخدرات اولاد او از بهر امیر جلیل ابوسعید مسعود نامزد کرده بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 395).
فرهنگ عمید
زن پرده نشین.
دانشنامه عمومی
زنان پرده نشین
پیشنهاد کاربران
در پارسی " پردگیان " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
کلمات دیگر: