کلمه جو
صفحه اصلی

مرتبط


مترادف مرتبط : پیوسته، چسبیده، متصل، مربوط، وابسته

برابر پارسی : پیوسته، درپیوند

فارسی به انگلیسی

interrelated, connected

connected


مترادف و متضاد

۱. پیوسته، چسبیده، متصل
۲. مربوط، وابسته


connected (صفت)
پیوسته، مربوط، بسته، منتسب، مسلسل، متصل، مرتبط

linked (صفت)
مربوط، مسلسل، مرتبط، پیوندی، پیوند یافته

پیوسته، چسبیده، متصل


مربوط، وابسته


فرهنگ فارسی

پیوسته، چیزی که باچیزدیگرپیوستگی وارتباط داشته باشد
( اسم ) چیزی که به دیگری ربط دارد پیوسته جمع : مرتبطین .
آنکه اسب آرسته و آماده برای جنگ

فرهنگ معین

(مُ تَ بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ربط داده شده ، پیوسته .

لغت نامه دهخدا

مرتبط. [ م ُ ت َ ب َ ] ( ع ص ) بسته و بند کرده شده. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) . نعت مفعولی است از ارتباط. رجوع به ارتباطشود. || مربوط به. رجوع به مرتبِط شود.

مرتبط. [ م ُ ت َ ب ِ ] ( ع ص ) آن که اسب آراسته و آماده برای جنگ نگاه میدارد. ( ناظم الاطباء ). آن که می گیرد و نگهداری می کند اسب را برای رباط . ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). شخصی که معین کند اسب را برای رباط. ( آنندراج ). || بسته و بهم بسته. پیوسته و بند کرده شده. ربط داده شده. ( ناظم الاطباء ). چیزی که به دیگری ارتباط دارد. پیوسته. ( فرهنگ فارسی معین ). دو چیز که با هم راه و رابطه ای و دو تن که به هم بستگی و ارتباطی داشته باشند. نیز رجوع به مرتبطه شود.

مرتبط. [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) بسته و بند کرده شده . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) . نعت مفعولی است از ارتباط. رجوع به ارتباطشود. || مربوط به . رجوع به مرتبِط شود.


مرتبط. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) آن که اسب آراسته و آماده برای جنگ نگاه میدارد. (ناظم الاطباء). آن که می گیرد و نگهداری می کند اسب را برای رباط . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). شخصی که معین کند اسب را برای رباط. (آنندراج ). || بسته و بهم بسته . پیوسته و بند کرده شده . ربط داده شده . (ناظم الاطباء). چیزی که به دیگری ارتباط دارد. پیوسته . (فرهنگ فارسی معین ). دو چیز که با هم راه و رابطه ای و دو تن که به هم بستگی و ارتباطی داشته باشند. نیز رجوع به مرتبطه شود.


فرهنگ عمید

چیزی که با چیز دیگر پیوستگی و ارتباط داشته باشد، پیوسته.

فرهنگ فارسی ساره

درپیوند، پیوسته


پیشنهاد کاربران

در پهلوی " پتوستpatvast " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
پتوستان = مرتبطین

هم رس/ همرس/ هم رسنده/ همرسنده/

مرتبط= بستگی داشتن
مانند: مرتبط با موضوع باشد = به ان نکته بستگی داشته باشد

هماوند

این �آمیخته واژه� را بجای واژه ی �مرتبط� یا عبارت �در ارتباط با� ساخته ام!

برگرفته از پی نوشتِ یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2012/07/blog - post_22. html

ویژه ی

اتصال


کلمات دیگر: