که سرینی خوش ترکیب و باندام و برجسته دارد . فریه .
نیکو سرین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نیکوسرین. [ س ُ ] ( ص مرکب ) که سرینی خوش ترکیب و به اندام و برجسته دارد. فربه :
همان گه یکی میش نیکوسرین
بپیمود پیش تهمتن زمین.
همان گه یکی میش نیکوسرین
بپیمود پیش تهمتن زمین.
فردوسی.
پیشنهاد کاربران
چاق و فربه
کلمات دیگر: