صفحه اصلی
نیوشان
بستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
فرهنگ فارسی
شنونده ٠ شنوا ٠ در حال نیوشیدن ٠
لغت نامه دهخدا
نیوشان. ( نف ، ق ) شنونده. ( از رشیدی ). شنوا. ( انجمن آرا ). در حال نیوشیدن. ( یادداشت مؤلف ).
پیشنهاد کاربران
با فهم
کلمات دیگر: