مؤمنا. [ م ُءْ م ِ ] ( اِخ ) مشهور به مؤمن کلو. نسبت تخلص از ولایت نی ریز فارس دارد. مدتها در اصفهان بوده ، بعد به هند و از آنجا به زیارت کعبه رفته. از اوست :
بر هر ورقی که وصف آن موست
چون کاغذ مشک بسته خوشبوست. عشق به هر خاطری که راه ندارد
هست بلادی که پادشاه ندارد.
مؤمنا. [ م ُءْ م ِ ] ( اِخ ) از مردم گناباد و از شعرای قرن یازدهم هجری و گویا برادر شیخ ملامحمد فارسی است. کمال خلق و مهربانی داشته. به هند رفته و از آنجا سه بار به زیارت کعبه مشرف شده است. رباعی زیر از اوست :
مؤمن ! آنان که خوب می خوانندت
احوال درون بد نمی دانندت
عمری بودی چنانچه خود می دانی
یک چند چنان بزی که می دانندت .
بر هر ورقی که وصف آن موست
چون کاغذ مشک بسته خوشبوست.
هست بلادی که پادشاه ندارد.
( از تذکره نصرآبادی صص 386-387 ).
مؤمنا. [ م ُءْ م ِ ] ( اِخ ) از مردم گناباد و از شعرای قرن یازدهم هجری و گویا برادر شیخ ملامحمد فارسی است. کمال خلق و مهربانی داشته. به هند رفته و از آنجا سه بار به زیارت کعبه مشرف شده است. رباعی زیر از اوست :
مؤمن ! آنان که خوب می خوانندت
احوال درون بد نمی دانندت
عمری بودی چنانچه خود می دانی
یک چند چنان بزی که می دانندت .
( از تذکره نصرآبادی ص 311 ).