کلمه جو
صفحه اصلی

جراجمه

لغت نامه دهخدا

جراجمه . [ ج َ ج ِ م َ ] (اِخ ) نام اهالی جُرجومَه که شهری است بر کوه لکام در مرز شام نزدیک انطاکیه آنجا که معدن زاج وجود دارد. (از معجم البلدان ، ذیل کلمه ٔ جرجومه ). شاید این همان کلمه ٔ جراجم باشد که در منتهی الارب بفتح جیم ضبط شده و آن را نام نبطیان شام دانسته است . رجوع به معجم البلدان ، ذیل جرجومه و تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 1 ص 52 شود.


جراجمة. [ ج َ ج ِ م َ ] (اِخ ) گروهی است از عرب به جزیره یا نبطیان شام اند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گروهی از تازیان در جزیره . (ناظم الاطباء). نبطیان شام را نیز جراجمه گویند. (ناظم الاطباء). قومی از مردم ایران که اسلام را پذیرفتند وبه الجزیره مهاجرت کردند و در آنجا سکونت گزیدند. رجوع به ناظم الاطباء ذیل کلمه ٔ «خضارمه » و تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 1 ص 52 و معجم البلدان ذیل کلمه ٔ جُرجومه شود. || جراجم . رجوع به این کلمه شود.


( جراجمة ) جراجمة. [ ج َ ج ِ م َ ] ( اِخ ) گروهی است از عرب به جزیره یا نبطیان شام اند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گروهی از تازیان در جزیره. ( ناظم الاطباء ). نبطیان شام را نیز جراجمه گویند. ( ناظم الاطباء ). قومی از مردم ایران که اسلام را پذیرفتند وبه الجزیره مهاجرت کردند و در آنجا سکونت گزیدند. رجوع به ناظم الاطباء ذیل کلمه «خضارمه » و تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 1 ص 52 و معجم البلدان ذیل کلمه جُرجومه شود. || جراجم. رجوع به این کلمه شود.
جراجمه. [ ج َ ج ِ م َ ] ( اِخ ) نام اهالی جُرجومَه که شهری است بر کوه لکام در مرز شام نزدیک انطاکیه آنجا که معدن زاج وجود دارد. ( از معجم البلدان ، ذیل کلمه جرجومه ). شاید این همان کلمه جراجم باشد که در منتهی الارب بفتح جیم ضبط شده و آن را نام نبطیان شام دانسته است. رجوع به معجم البلدان ، ذیل جرجومه و تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 1 ص 52 شود.

دانشنامه عمومی

جَراجِمه نام قومی کهن در تاریخ اسلام است که در مرزهای میان خلافت و بیزانس، نزدیک به رشته کوه آمانوس می زیستند. نژاد و خاستگاه و انقراض آنان درمیان پژوهشگران محل اختلاف است.
دربارهٔ نژاد و تبار جراجمه وحدت نظری در میان پژوهشگران وجود ندارد؛ بااین حال همه بر غیرعرب بودن شان هم رأی اند. برخی آنان را ایرانی (عجم) و بازماندگان بنوالاحرار که به دستور خسرو دوم بر یمن چیره و سپس در جای های گوناگون پراکنده شدند و در هرجا نامی یافتند: در بصره به «اساوره» مشهور شدند و در کوفه به «احامره» و در جزیره به «خضارمه» و در شام به «جراجمه». برخی دیگر جراجمه را نبطی دانسته اند اما با توجه به گزارش مورخینی مانند بلاذری آنان نبطی نبودند. دلیل این ناهمسانی از آنجاست که نبطیان قومی سامی بودند که به زبان آرامی سخن می گفتند ولی جراجمه را غیرسامی دانسته اند؛ گرچه ممکن است به سبب گستردگی زبان آرامی، جراجمه نیز بدین زبان سخن می گفته باشند. اشاراتی نیز به ارمنی بودن آنان شده است. بعضی دیگر نیز جراجمه را همان جرامقه دانسته اند که البته این مدعی محل تردید است.
جراجمه در منابع رومی «مردائیان» خوانده شده اند که در عربی متأخر به صورت مَرده بکاربسته شده است. برخی ریشهٔ این واژه را لغتی ایرانی و مأخوذ از لفظ «مرد» در مفهوم دلیر و جنگجو دانسته اند و بعضی دیگر ریشه اش را مأخوذ از لفظ سامی «مریدای» به معنای چریک و غارتگر.
در اینکه مذهب جراجمه مسیحی بوده تردیدی نیست؛ اما اینکه آنان پیرو آئین مونوفیزیتیسم بودند یا مونوثلتیسم نادانسته است. جراجمه پیرو بطریق انطاکیه بودند؛ آنان در دوره های گوناگون با کلیسای روم، کلیسای ارتدکس و مسیحیان یعقوبی کشمکش یا نزدیکی داشته اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جَراجِمَه، از اقوام کهن ساکن شام در سده های نخستین هجری می باشند.
صورت مفرد و منسوب آن را جُرجُمانی و، بنابه قیاس، جُرجُمی نوشته اند. در منابع آمده است که به اهالی شهر جُرجومه، جراجمه می گفتند و جرجومه در جبل لُکّام یا جبل اَسْوَد (اکنون اَمانوس) در ناحیه مرزیِ (ثَغرِ) شام، نزدیک معدن الزاج و اراضی باتلاقی شمال انطاکیه، میان بَیّاس و بوقا/ بوقه واقع بود. جرجومه احتمالاً با گرگم، نام قدیم ولایتی در منطقه مَرعَش، مرتبط است که اهالی اش، جراجمه، از آن جا به شمال شام کوچیدند و شهر جرجومه را پایتخت خود ساختند.
روایت مورخان از جراجمه
مورخان بیزانسی از جراجمه با نام مَرداییان (در منابع متأخر عربی: المرده) یاد کرده اند. در واقع، آنچه مورخان یونانی درباره حرکت مرداییان از شمالِ سوریه به جنوب و اشغال جبل لبنان و سکونت آنان در جوار حِمْص و بَعْلَبَک و دمشق ذکر کرده اند، بلاذری درباره جراجمه در روزگار عبدالملک بن مروان اموی (حک: ۶۵ـ۸۶) روایت نموده است. یکسانی سرگذشتِ مرداییان و جراجمه، از لحاظ تاریخی و جغرافیایی و دلاوری آنان در جنگ ها گویای یکی بودن آنهاست. مورخان سوری جراجمه را گرگومایی خوانده و به آنان عنوان لیپهوری یا لیپری، به معنای راهزن، داده اند که با آن دسته از روایات تفسیری و منابع لغوی که جراجمه را راهزنان کوهستان خوانده اند، مطابقت دارد.
اصل و نصب جراجمه
اصل جراجمه به روشنی دانسته نیست. بر اساس پاره ای روایات، آنان ایرانی الاصل بودند که در اوایل اسلام در شام مستقر شدند، همانند دیگر گروههای ایرانی که در مناطق گوناگون جهان اسلام پراکنده شدند. ابناء یمن/ابناء فارس، اَحامِره کوفه، اَساوِره بصره و خَضارِمه جزیره را از دیگر دسته های این گروه ایرانی دانسته اند. ابن فقیه در قرن سوم جراجمه را به معنای اهالی غیربومی و دگر آیینِ (عُلوجِ) شام دانسته است که آرامی بودند و از مردم اصلی سوریه نبودند و گاه در مقایسه با نَبَطیان عراق، آنان را نَبَط الشام خوانده اند. لامنس از اینکه جراجمه پس از پراکنده شدن، به سرزمین روم کوچیدند و در کیلیکیه، نزدیک موطن خویش (جرجومه)، و نواحی آن ساکن شدند، نتیجه می گیرد که آنان از آسیای صغیر برخاسته اند. به هر روی، به نظر می رسد که جراجمه سابقه ای بسیار کهن در شام داشته اند. گفته اند دارا پسر دارا (داریوش سوم هخامنشی، حک: ۳۳۶ـ۳۳۰ ق م)، با توسعه قلمرو خود به سوی سرزمین های غربیِ هخامنشیان، جراجمه و جرامِقَه (قومِ ایرانی تبارِ ساکن جزیره) را در شام و فلسطین خراجگزار خویش ساخت.
نقش جراجمه در جنگ های صدر اسلام
...


کلمات دیگر: