کلمه جو
صفحه اصلی

جوانمرد قصاب

فرهنگ فارسی

دهی کوچکی است از بخش ری شهرستان تهران

لغت نامه دهخدا

جوانمرد قصاب. [ ج َ م َ دِ ق َص ْ صا ] ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش ری شهرستان تهران. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.

دانشنامه عمومی

جوانمرد قصاب نام شخصیتی نیمه افسانه ای، نیمه تاریخی، و آرامگاهی (بقعه) در نزدیکی شهر ری است که در پاره ای از متون به او اشاره هایی شده است.محله پیرامون این بقعه نیز محله جوانمرد قصاب نام دارد.بعضی ها اعتقاد دارند این مکان مقبره ابوالعباس قصاب آملی است که از طایفه جوان آملی بوده است که معروف به ابوالعباس قصاب جوانمرد یا جوان آملی است.
جوانمرد قصاب (ایستگاه مترو)
پیرامون شخصیت جوانمرد قصاب روایت های متفاوتی ذکر شده است. در رساله ای در بارهٔ قصابان و سلاخان دربارهٔ او آمده است:
کنیزکی از جوانمرد قصاب گوشت خواست، اما به هر گوشتی که جوانمرد به او می داد، راضی نمی شد. جوانمرد خشمگین شد و پول او را پس داد. کنیزک که از ملامت و آزار آقای خود می ترسید، گریه آغاز کرد. شاه مردان، علی بن ابی طالب، که از آنجا می گذشت مشکل کنیز را دریافت و به جوانمرد گفت که به کنیز گوشت بدهد. جوانمرد که علی را نمی شناخت، دست خود را به علامتِ امتناع از قبول فرمان آن حضرت تکان داد. پس از آنکه حضرت رفت، قنبر به جوانمرد گفت: «تو شاه مردان را نشناختی؟» جوانمرد دو چشم خود را با کارد بیرون آورد و دست خود را با ساطور از تن جدا کرد و به قنبر گفت که او را نزد علی علیه السلام ببرد. حضرت علی فرمود چشمان و دست وی را در موضع خود بنهند، سپس فاتحه ای خواند و بر جوانمرد دمید، فوراً چشمان و دست او درست شد.
این داستان با اندکی تغییر در برخی از کتاب های مقتل، از جمله طریق البُکاء از محمدحسین بن عبدالله گریان شهرابی، که در آن داستانی دیگر دربارهٔ یکی از قصابان هواخواه علی بن ابی طالب آمده است و شاید منظور از او نیز جوانمرد قصاب بوده باشد هم ذکر شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

از شخصیت های افسانه ا ی روایت های شفاهی ایرانیان. زمان پیدایش حکایت افسانه وار دربارۀ این قصاب، که پیرِ قصابان و از راهبران دورۀ خود به شمار می رفته است، به درستی روشن نیست ، اما آرامگاهی منسوب به او نزدیک شهر ری برجای مانده، که دست کم در نیمۀ قرن ۸ق ، حدوداً مقارن با تألیف نزهةالقلوب ، به قلم حمدالله مستوفی برپا بوده است . از روایت هایی که دربارۀ جوانمرد قصاب در دست است، چنین برمی آید که این حکایت در روزگار خود برای زدودن آوازۀ نامناسب قصاب ها در رفتار با مشتریان ، ساخته یا پرداخته شده است. امکان دارد که جانمایۀ حکایت رویدادی واقعی بوده باشد. حکایت جوانمرد قصاب، طبق معمول حکایت های مشابه آن، با یکی از اولیاء مربوط شده است. ماجرای جوانمرد قصاب را تا چندی پیش تعزیه خوانان در مجلس های تعزیه نقل می کردند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جوانمرد قصاب، پیر افسانه ای صنف قصاب و نام بقعه ای در جنوب تهران می باشد.
در قرن نهم، «ملاحسین کاشفی» در فتوّت نامه سلطانی نام جوانمرد قصّاب را عبداللّه و نام پدرش را عامر بصری ذکر کرده و او را یکی از «هفده کمر بسته» علی علیه السلام و از ملازمان محمد حنفیه (متوفی ۸۱) دانسته است که سلاخان ، باید سَندِ رسمیت و اعتبار پیشه خود را با انتساب به او درست کنند، چنانکه در روز غدیر خم ، «حضرت علی علیه السلام» گوسفند کشت و جوانمرد قصاب آن را سلاخی کرد. حضرت علی گوسفند را پاره کرد و کار سلاخی را از آن پس به جوانمرد احاله کرد.
سید فتیان
هیچ اطلاع تاریخی از «عبداللّه بن عامر بصری» در دست نیست. شاید نام او از نام عبداللّه بن عامر کُرَیز بن ربیعه اموی (متوفی ۵۹) حاکم بصره در عهد خلافت عثمان ، ساخته شده باشد که نقل است حضرت علی در باره وی فرمود: ابن عامر سید فِتْیان قریش است.
نصیر قصاب اصفهانی
محمدعلی شریف یزدی شاهرودی، یکی از درویشان خاکسار دوره قاجاریه ، در رساله ای که در سالهای ۱۳۱۵ـ۱۳۱۷ در باره اصناف نوشته، گفته است که علی علیه السلام در یمن سه کس را میان بست که سومی نصیر قصاب اصفهانی مشهور به جوانمرد قصاب بود و قصابان، سلسله سند صنف خود را به او و به حضرت ابراهیم علیه السلام می رسانند، اما چنین نامی نیز شناخته نیست.
پیشینه تاریخی
...


کلمات دیگر: