(مُ تَ رَ بِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) منتظر، متوقع ، چشم دارنده .
متربص
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
متربص. [ م ُ ت َ رَب ْ ب ِ ] ( ع ص ) چشم دارنده و انتظار چیزی نماینده. ( آنندراج ). چشم دارنده و انتظاردارنده و منتظر. || بند کننده ٔغله به انتظار گرانی. ( ناظم الاطباء ). محتکر. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به تربص شود.
فرهنگ عمید
۱. کسی که چشمداشت و انتظار دارد، منتظر.
۲. کسی که غله و سایر کالاها را برای گران شدن در انبار نگه می دارد، محتکر.
۲. کسی که غله و سایر کالاها را برای گران شدن در انبار نگه می دارد، محتکر.
کلمات دیگر: