کلمه جو
صفحه اصلی

عمو زاده

فارسی به انگلیسی

cousin, cousin[child of a paternal uncle]

فارسی به عربی

المانی

مترادف و متضاد

cousin-german (اسم)
دوست صمیمی، عمو زاده، عمه زاده

cousin (اسم)
عمو زاده، خاله زاده، عمه زاده، پسرعمو یا دختر عمو، پسردایی یا دختر دایی

first cousin (اسم)
عمو زاده

فرهنگ فارسی

پسر عم عم قزی دختر عم

لغت نامه دهخدا

عموزاده. [ ع َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) پسرعم. عم قزی. دخترعم. عم زاده. رجوع به عم زاده شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عموزاده، به فرزند عمو گفته می شود.
از آن در باب های طهارت ، تجارت ، وصیّت ، نکاح و ارث نام برده اند.
← در نکاح
۱. ↑ الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۳۱۰.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۴۹۱، برگرفته از مقاله«عمو زاده».
...

واژه نامه بختیاریکا

تاتِه زا

پیشنهاد کاربران

فرزنده بردار پدر

عمو زاده
first cousin



کلمات دیگر: