عمو زاده
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
المانی
مترادف و متضاد
دوست صمیمی، عمو زاده، عمه زاده
عمو زاده، خاله زاده، عمه زاده، پسرعمو یا دختر عمو، پسردایی یا دختر دایی
عمو زاده
فرهنگ فارسی
پسر عم عم قزی دختر عم
لغت نامه دهخدا
عموزاده. [ ع َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) پسرعم. عم قزی. دخترعم. عم زاده. رجوع به عم زاده شود.
دانشنامه اسلامی
واژه نامه بختیاریکا
تاتِه زا
کلمات دیگر: