کلمه جو
صفحه اصلی

شاوری

لغت نامه دهخدا

شاوری. [ وو ] ( حامص ) بمعنی حیله گری است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

شاوری. [ وِ ] ( اِخ ) محمدبن ابراهیم الصنعائی معروف به شاوری. از قراء است و در حدود سال 839 هَ. ق.درگذشته است. از اوست : فکاهة البصر و السمع فی معرفة القرأات السبع. ( از معجم المؤلفین ج 8 ص 204 ).

شاوری . [ وِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم الصنعائی معروف به شاوری . از قراء است و در حدود سال 839 هَ . ق .درگذشته است . از اوست : فکاهة البصر و السمع فی معرفة القرأات السبع. (از معجم المؤلفین ج 8 ص 204).


شاوری . [ وو ] (حامص ) بمعنی حیله گری است . (انجمن آرا) (آنندراج ).


واژه نامه بختیاریکا

( شاوِری * ) بهده


کلمات دیگر: