کلمه جو
صفحه اصلی

شت

فرهنگ فارسی

پراکندگی، کلمه تعظیم که درفارسی پیش ازنام شخص بکاررود، حضرتمتفرق، پراکنده، اشتات جمع
( اسم ) ماهوت پاک کن برس . توضیح در ولایات شمال ایران متداول است .
پراکنده و یقال امرشت ای متفرق

فرهنگ معین

(شُ) [ روس . ] (اِ.) 1 - ماهوت پاک کن . 2 - بُرُس ، برس نقاشی .


(شَ ) [ هند. ] (اِ. ) کلمة تعظیم است و نخستین بار در دساتیر به کار رفته (به جای حضرت ) و به این معنی در نوشته های قدیم فارسی نیامده (هرچند در هندی اصالت دارد ).
(شَ تّ ) [ ع . ] (اِمص . ) پراکندگی .
(شُ ) [ روس . ] (اِ. ) ۱ - ماهوت پاک کن . ۲ - بُرُس ، برس نقاشی .

(شَ) [ هند. ] (اِ.) کلمة تعظیم است و نخستین بار در دساتیر به کار رفته (به جای حضرت ) و به این معنی در نوشته های قدیم فارسی نیامده (هرچند در هندی اصالت دارد).


(شَ تّ) [ ع . ] (اِمص .) پراکندگی .


لغت نامه دهخدا

شت. [ ش َ ] ( اِ ) مخفف شتل است و آن زری باشد که در آخر قمار به حاضران دهند. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ). مخفف شتل است که در قمارخانه متعارف است. ( از فرهنگ سروری ) :
آنچه او برده است نپاید در دست
یا مجاهز ببرد یا شت اقران باشد.
امیرخسرو.

شت. [ ش َ ] ( اِ ) در تداول عوام ، قوام آمده قند و شکر و مانند آن. شاید مأخوذ از شهد باشد. ( یادداشت مؤلف ).

شت. [ ش َ ] ( اِ ) کلمه تعظیم است و آن را تیمسار نیز گویند و هر دو به معنی حضرت است که در عربی معروف است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). لفظی است در فارسی ، ترجمه لفظی که در عربی حضرت گویند. ( برهان ). به سخن بزرگ نامیدن کسی را. ( یادداشت مؤلف ). لغت شت فارسی نیست نخستین بار در دساتیر چاپ ملافیروز به کار رفته است. این لغت هندی است ، اما نه مانند لغات کپی ( بوزینه ) و شکر و شمن و چندن ( صندل ) که از زمان بسیار قدیم داخل فارسی شده باشد. شت به این معنی در نوشته های قدیم فارسی نیامده ودر فرهنگ جهانگیری که آن هم در هند نوشته شده یاد نگردیده است. در همه فرهنگها، شت مخفف شتل ، و مصطلح در قمار، یاد شده است و در دبستان المذاهب به معنی حضرت بکار رفته است. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).

شت. [ ش َت ت ] ( ع ص ) پراکنده. و یقال : امر شت ؛ ای متفرق. ج ، أشتات ، شتوت. ( از منتهی الارب ). ج ، شتات ، شتیت. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) پراکنده شدن. ( از زوزنی ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). || پراکنده کردن. ( از منتهی الارب ). رجوع به شتات و شتوت شود.

شت. [ ش َت ت ] ( ع اِمص ) پراکندگی و از آن است : الحمد الذی جمعنا من شت ؛ سپاس خدای را که ما را گرد آورد از پراکندگی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

شت . [ ش َ ] (اِ) در تداول عوام ، قوام آمده ٔ قند و شکر و مانند آن . شاید مأخوذ از شهد باشد. (یادداشت مؤلف ).


شت . [ ش َ ] (اِ) کلمه ٔ تعظیم است و آن را تیمسار نیز گویند و هر دو به معنی حضرت است که در عربی معروف است . (انجمن آرا) (آنندراج ). لفظی است در فارسی ، ترجمه ٔ لفظی که در عربی حضرت گویند. (برهان ). به سخن بزرگ نامیدن کسی را. (یادداشت مؤلف ). لغت شت فارسی نیست نخستین بار در دساتیر چاپ ملافیروز به کار رفته است . این لغت هندی است ، اما نه مانند لغات کپی (بوزینه ) و شکر و شمن و چندن (صندل ) که از زمان بسیار قدیم داخل فارسی شده باشد. شت به این معنی در نوشته های قدیم فارسی نیامده ودر فرهنگ جهانگیری که آن هم در هند نوشته شده یاد نگردیده است . در همه ٔ فرهنگها، شت مخفف شتل ، و مصطلح در قمار، یاد شده است و در دبستان المذاهب به معنی حضرت بکار رفته است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).


شت . [ ش َ ] (اِ) مخفف شتل است و آن زری باشد که در آخر قمار به حاضران دهند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). مخفف شتل است که در قمارخانه متعارف است . (از فرهنگ سروری ) :
آنچه او برده است نپاید در دست
یا مجاهز ببرد یا شت اقران باشد.

امیرخسرو.



شت . [ ش َت ت ] (ع اِمص ) پراکندگی و از آن است : الحمد ﷲ الذی جمعنا من شت ؛ سپاس خدای را که ما را گرد آورد از پراکندگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


شت . [ ش َت ت ] (ع ص ) پراکنده . و یقال : امر شت ؛ ای متفرق . ج ، أشتات ، شتوت . (از منتهی الارب ). ج ، شتات ، شتیت . (اقرب الموارد). || (مص ) پراکنده شدن . (از زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || پراکنده کردن . (از منتهی الارب ). رجوع به شتات و شتوت شود.


فرهنگ عمید

کلمۀ تعظیم که پیش از نام شخص به کار رفته، حضرت.
متفرق، پراکنده.

کلمۀ تعظیم که پیش از نام شخص به کار رفته؛ حضرت.


متفرق؛ پراکنده.


دانشنامه عمومی

شت (به انگلیسی: Shit) یک واژه رایج و عامینه در انگلیسی و ایرلندی انگلیسی، به معنای گُه، و در جمع ("the shits") به معنی اسهال است. Shit ممکن است برای بیان خشونت و تنفر از کسی استفاده شود. این واژه در گفتگوهای روزانه کاربرد فراوانی دارد.
I don't give a shit
چند مثال برای کاربرد شیت در جمله های انگلیسی:
برابر در فارسی امروزی: اصلاً واسم مهم نیست
I had a shit day
برابر در فارسی امروزی: روز بدی داشتم

گویش مازنی

/shat/ پوست نازک - شهد گیاه & تخم مرغ گندیده - رقیق آبکی ۳لوس – بی مزه & تارهای نازک پوست توت

۱پوست نازک ۲شهد گیاه


۱تخم مرغ گندیده ۲رقیق آبکی ۳لوس – بی مزه


تارهای نازک پوست توت


واژه نامه بختیاریکا

پسوندیست که اصوات را می سازد؛ هوفشت؛ جیقشت؛ ققشت

پیشنهاد کاربران

ریق

شت
فوش بی ادبی ولی اینجا به چیزای دیه ای مشتبه شده است

شت نوعی فوش است ولی اینجا در لغت نامه شت را به چیز دیگری تشبیه کرده وقتی اتفاقی که دوست نداری پیش بیاد پیش نیاد مگن شت یعنی لعنت

شت نوعی حرف عامیانه انگلیس زبانان مباشد در واقع می توان گفت همان لعنتی است

اوه شت یک کلمه ی انگلیسی زبان است و معنی آن لعنتی است


شت به معنی لعنتی است

شت هم به معانی ذکر شدست هم به معنی لعنتی که بیشتر در صحبت های عامیانه انگلیسی به عنوان لعنتی ازش برداشت میشه : ) ) ) )

من ک وقتی تعجب میکنم میگم اوه شت😌

شت برای بروز اعصبانیت یانامید ب معنی لعنتی است: )

شت به معنی اعتراض
تعجب
وهمان لعنتی است و فوش نیست
من خودم هم از این کلمه استفاده میکنم

شت یعنی لعتنی

شت یعنی لعنتی گه گا و شدت بسیار زیاد یکی از این موارد #negan

به نظر من از نظر تلفظی مثل ( او مای گاد هست . من وقتی تعجب می کنم از این کلمه استفاده می کنم

شت به معنی لعنتی

شت یعنی لعنتی در اوج عصبانیت

شت ینی لعنتی حالا راحت شدید خخخخخ: - ) ؟

شت در زبان انگلیسی به معنی لعنتی و در جایی تلفظ دیگه دارد shit که میشود گه همان اسهال است

شت ب معنی تعجبه یا لعنتی

شت هم به معنای عن هست هم به معنای لنتی
ولی خو بیشتر به معنای لعنتی است: (

بیشتر تو فیلمهای خارجی بکار میرود یعنی لعنتی

شت= لعنتی، تعجب

شت ینی لعنتی


Oh shet - - - > همون لعنتی خودمونه

اونایی که معنی اصلی شت رو گفتن بیشتر از خود سایت کمکم کرد - . - مرسی♡
فقط یه سوال دگ
میشه این شت رو جلویه پدر یا مادر یا معلمی چیزی گفت؟:|

به معنی لعنتیه

من وقتی عصبانی یا هیجان زده یا متعجب زده ام از اوه شت استفاده میکنم😆

شت به معنی لعنتی و اه و ای بابا و. . . هست

شت همان معنی لعنتی را می دهد من از این کلمه زیاد استفادی میکنم

وقتی تعجب میکنیم یا ی چیز غیر قابل انتظار پیش میاد ک اصلا توقعشو نداشتیم ب معنی لعنتی ب کار برده میشود همچنین ب عنوان فحش هم استفاده می شود

شت در تالشی به معنای شیر است.

شت در اصل میشه لعنتی

شت به معنی لعنتی
این کلمه هنگام بروز عصبانیت استفاده میشه!
به نظرم!

گیلکی مازنی:شت:فرچه

Shitمیتونه همون معنیfuck رو هم بده ک جفتشون ب نوعی معنی لعنتی رو میده.

فشار زیادی روی طرف مقابل

من بیشتر زمانی اعصبانی، ناراحت میگم شت یا وقتی تعجب میکنم و شت یا کلمه انگلسشه که با معنی لعنتیه ولی در این لغت نامه معنی اون چیز دیگه ای ثبت شده

لعنتی

اوه شت در اصل به معنای لعنتی هست . اما من وقتی از یک حرفی تعجب میکنم یا کسی یک حرف بی ربطی میزنه ازاین واژه استفاده میکنم . ولی از نظر تلفظی مثل ( اومای گاد هست.

من که فک میکردم بیشتر معنی لعنتی داشته باشه یا اینکه عه ریدم به این کار ولی اکثرجاها به معنی گریه هم هست

شت یعنی لعنتی

شت در اصل به معنای لعنتی هست

اوه شت به معنی وای لعنتی است
که در زمان نامیدی و رخ دادن اتفاقی که انتظار رخ دادنش را نداریم میگوییم

تو جمله های انگلیسی شت ک به معنی لعنتی است

شت=لعنتی

شت نوعی فحش است که بیشتر به هنگام تعجب و احساسی شدن در انجام کاری به کار می رود. مانند اوه شت، شت بی بی

من وقتی عصبی هستم میگم

لعنتی لعنتی دیگه چیه؟!
یه صدر هزارتاتون برا خودتون ترجمه کردین یه صد هزار تا لایک هم خوردین.
شت یه واژه فارسی هست ربطی به shit انگلیسی نداره که بخواد لعنتی معنی بده.
فارسی رو پاس بدارید.

شت در هرجایی میتونه معنی خاصی داشته باشه ولی توسک، س به معنیفاک یا بخاطر جوی ک حاکمه یعنی به شدت گاییدن

شت یعنی :کصمو بگاه
نوکر همه اونایی ام ک دختر باشن وبهم بگن شت 🤣

در اصل شت به معنی: گه ( گوه ) میباشد


کلمات دیگر: