کلمه جو
صفحه اصلی

شاهک

فرهنگ اسم ها

اسم: شاهک (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: shahak) (فارسی: شاهَک) (انگلیسی: shahak)
معنی: شاه کوچک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران دربار هرمز پادشاه ساسانی

لغت نامه دهخدا

شاهک. [ هََ ] ( اِ مصغر ) مصغرشاه. شاه کوچک. شاه خرد. || نام قسمی برنج. ( یادداشت مؤلف ). || قسمی هندوانه که رنگ پوست سفید دارد. ( یادداشت مؤلف ). || ترتیزک. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شاهی ( سبزی ) شود.

شاهک. [ هََ ] ( اِخ ) نام مهردارخان شیبانی بوده است. ( مجالس النفائس ص 172 ).

شاهک. [ هََ ] ( اِخ )ابن محمد الکرابیسی از خاندان بزازان یا برازیان بیهق بوده است. مؤلف تاریخ بیهق نویسد: ایشان ( بزازان ) از اوساط مشایخ و تجار بوده اند و خاندانی قدیم و ثروتی و استظهاری داشته اند و اصل ایشان از خواجه عبداﷲ... محمدالکرابیسی و او را سه پسر بود علی و محمد وشاهک و العقب من شاهک... الخ. ( تاریخ بیهق ص 128 ).

شاهک . [ هََ ] (اِ مصغر) مصغرشاه . شاه کوچک . شاه خرد. || نام قسمی برنج . (یادداشت مؤلف ). || قسمی هندوانه که رنگ پوست سفید دارد. (یادداشت مؤلف ). || ترتیزک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شاهی (سبزی ) شود.


شاهک . [ هََ ] (اِخ ) نام مهردارخان شیبانی بوده است . (مجالس النفائس ص 172).


شاهک . [ هََ ] (اِخ )ابن محمد الکرابیسی از خاندان بزازان یا برازیان بیهق بوده است . مؤلف تاریخ بیهق نویسد: ایشان (بزازان ) از اوساط مشایخ و تجار بوده اند و خاندانی قدیم و ثروتی و استظهاری داشته اند و اصل ایشان از خواجه عبداﷲ... محمدالکرابیسی و او را سه پسر بود علی و محمد وشاهک و العقب من شاهک ... الخ . (تاریخ بیهق ص 128).


گویش مازنی

/shaahak/ نوعی برنج نامرغوب

نوعی برنج نامرغوب



کلمات دیگر: