کلمه جو
صفحه اصلی

قنبی

لغت نامه دهخدا

قنبی. [ قَم ْ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قنبه. ( از معجم البلدان ). رجوع به قنبه شود.

قنبی. [ قَم ْ ] ( اِخ ) احمدبن عصفور. سلفی گوید: وی شاعری اندلسی است و هزلیاتی دارد. ( از معجم البلدان ).

قنبی . [ قَم ْ ] (اِخ ) احمدبن عصفور. سلفی گوید: وی شاعری اندلسی است و هزلیاتی دارد. (از معجم البلدان ).


قنبی . [ قَم ْ ] (ص نسبی ) نسبت است به قنبه . (از معجم البلدان ). رجوع به قنبه شود.



کلمات دیگر: