بدبخت تیره بخت .
شوم بخت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شوم بخت. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بدبخت. تیره بخت. سیاه بخت. شوربخت. ( یادداشت مؤلف ) :
سپهبد چه پرسد از آن شوم بخت
که نه کام بادش نه تاج و نه تخت.
سپهبد چه پرسد از آن شوم بخت
که نه کام بادش نه تاج و نه تخت.
فردوسی.
کلمات دیگر: