کلمه جو
صفحه اصلی

مجهی

لغت نامه دهخدا

مجهی. [ م ُ ] ( ع ص ) بخیل. ( آنندراج ). بخیل وآنکه چیزی به کسی ندهد. ( ناظم الاطباء ). || راه هویدا و روشن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || زن باردار ناشونده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). || هوای گشاده شوند. ( آنندراج ). آسمان گشاده و بی ابر و صاف. ( ناظم الاطباء ). || خباء مُجْه ؛ خیمه بی پرده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجهی. [ م ُ ج َهَْ هی ] ( ع ص ) فراخ کننده و دراز کننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

مجهی . [ م ُ ] (ع ص ) بخیل . (آنندراج ). بخیل وآنکه چیزی به کسی ندهد. (ناظم الاطباء). || راه هویدا و روشن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زن باردار ناشونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || هوای گشاده شوند. (آنندراج ). آسمان گشاده و بی ابر و صاف . (ناظم الاطباء). || خباء مُجْه ؛ خیمه ٔ بی پرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


مجهی . [ م ُ ج َهَْ هی ] (ع ص ) فراخ کننده و دراز کننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: