کلمه جو
صفحه اصلی

قناف

لغت نامه دهخدا

قناف. [ ق ِ ] ( ع ص ) مرد بزرگ بینی کلان ریش درازقامت درشت. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || سر نره بزرگ. ( منتهی الارب ). رجوع به قُناف شود.

قناف. [ ق ُ ] ( ع ص ) مرد بزرگ بینی کلان ریش درازقامت درشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الکبیر الانف و قیل العظیم الرأس واللحیة و قیل الطویل الغلیظ. ( اقرب الموارد ). || سر نره بزرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قِناف شود.

قناف . [ ق ِ ] (ع ص ) مرد بزرگ بینی کلان ریش درازقامت درشت . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || سر نره ٔ بزرگ . (منتهی الارب ). رجوع به قُناف شود.


قناف . [ ق ُ ] (ع ص ) مرد بزرگ بینی کلان ریش درازقامت درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الکبیر الانف و قیل العظیم الرأس واللحیة و قیل الطویل الغلیظ. (اقرب الموارد). || سر نره ٔ بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قِناف شود.



کلمات دیگر: