کلمه جو
صفحه اصلی

عماقه

لغت نامه دهخدا

( عماقة ) عماقة. [ ع َ ق َ ] ( ع مص ) ژرف شدن. ( از منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان البلاغه جرجانی ). ژرف و عمیق شدن. ( ازناظم الاطباء ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || دور شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان البلاغه جرجانی ). دور گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از تاج العروس ). دورتک و دراز گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). عُمق. رجوع به عمق شود.

عماقة. [ ع َ ق َ ] (ع مص ) ژرف شدن . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان البلاغه ٔ جرجانی ). ژرف و عمیق شدن . (ازناظم الاطباء) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || دور شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان البلاغه ٔ جرجانی ). دور گردیدن . (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ). دورتک و دراز گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). عُمق . رجوع به عمق شود.



کلمات دیگر: