( صفت ) پریشان گوییی .
شوریده کلام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شوریده کلام. [ دَ / دِ ک َ ] ( ص مرکب ) پریشان گوی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شوریده سخن. که سخن او نامربوط باشد. || ( اِ مرکب ) کلام نامربوط. سخن که به هم پیوند ندارد :
شوریده کلامم نمکین است سوءالم
تنگ شکر است آن دهن و تلخ جواب است.
شوریده کلامم نمکین است سوءالم
تنگ شکر است آن دهن و تلخ جواب است.
ظهوری.
کلمات دیگر: