کلمه جو
صفحه اصلی

دورگردی

مترادف و متضاد

circumvolution (اسم)
گردش، دورزنی، دورگردی، حرکت پیچاپیچ

فرهنگستان زبان و ادب

{circuit tourism} [گردشگری و جهانگردی] رفتن از مقصدی به مقصدی دیگر در یک سفر


کلمات دیگر: