کلمه جو
صفحه اصلی

به بعد موکول کردن

فارسی به انگلیسی

call, delay, pigeonhole, postpone, shelve, stay, waive

مترادف و متضاد

put off (فعل)
تاخیر کردن، عقب انداختن، معوق گذاردن، از سر باز کردن، سردواندن، به بعد موکول کردن

shelve (فعل)
کنار گذاردن، به بعد موکول کردن، تاقچه دار کردن، در قفسه گذاردن، قفسه دار کردن، شیب دار کردن یا شدن


کلمات دیگر: